پندهای هفتگانهٔ پیر برای رهایی (ادامه)
پنجم است این تا که رحمانی شوی
مردهدل را آب حیوانی شوی (آب حیوان: آب حیات)
جلوهٔ حق است این بخشندگی
جامع است در جود روح بندگی
مردمان را بذل و بخشش سهل نیست
آن عطاببریده در خو اهل نیست
بذل دانی چیست ای خاطرپریش؟
نرد بازی با عطای ربّ خویش (۴۱۷۵)
این رقابت نیست درخور، آگهی
این جهان باشی خوش اما چون شهی
شهریاران خسروانِ شهتبار
جمله مغلوباند نزد کردگار
بازیات از پیش در بازندگیست
باطنِ بازندگیات بندگیست
نزد یزدان جمله درویشی نکوست
ما چو ظلّیم و همه افروغِ اوست (ظلّ: سایه)
میزند خورشید بر ما چپّ و راست
سایهٔ آن نور از کژّیِ ماست (۴۱۸۰)
خویش را ما در سکون پنداشتیم
سِیر بود و ما ثَبات انگاشتیم
هرکه او آمد عمود اندر سجود
سایه زو بگریخت زان نور عمود
نور را زین جلوه جاذبتر شدی
تا مشعشع خویش چون گوهر شدی
میشود ثاقبْ دل الماسی نشان
خیره گرداند فروغش دیدگان (ثاقب: تابان)
این دل الماسگون تابنده ناب
میبنازد پیش نور آفتاب (۴۱۸۵)
گویدش من نیز انواری شدم
گوهر رخشانِ شهواری شدم (شهوار: گرانمایه)
بیتو اما چیستم من؟ خردهسنگ
بیخودم بینقش بیتلوین و رنگ (تلوین: گوناگونی، رنگبهرنگی، دگرگونی در حال و باطن)
نور بگرفتم ز تو در دیدهام
تا بتابم پرتو بگزیدهام
جانْ دل بگزیده خواهد در طریق
ورنه عالم پر ز دُرّ است و عقیق
من گر الماسم ز مهر است گوهرم
هرکه دارد این نشان آید بَرَم (۴۱۹۰)
من نه آن سنگم تو بتوانی فروخت
شارقم بر من نیاری دیده دوخت (شارق: تابان و تابنده؛ نیاری: از مصدر یارستن، نتوانی، طاقت نیاوری)
پرتوی اینسان که بخشد نور را
میکند بینا بتابد، کور را
جانْش زین بخشش نگیرد کاستی
تا ابد تابد اگر زو خواستی
هیچ دُرّی دیدهای در انقضا؟
هیچ لعلی دیدهای بیاقتضا؟ (انقضا: نابودی؛ بیاقتضا: بیخواست و بیطلب)
چشمهٔ گوهر نمیگیرد زوال
لعل یابی گر تو خواهی در قبال (۴۱۹۵)
حکمت است این: هرچه باشد در طلب
از زَوال آید برون سوی غَلَب (غَلَب: چیرگی و فزونی)
از غَلَب باز آید آن گردد غَلوب
هرچه غالبتر، طلب گردد طَلوب (غَلوب: بسیار غالب؛ طَلوب: بسیار طالب)
در طلب غایت به شیدایی رسد
شوق پنهانت به پیدایی رسد
شوقت آید چون برون از احتجاب
غالبِ مطلوب میگیرد حجاب (احتجاب: در پرده شدن)
آن دگر مطلوب نی، محبوب شد
چون ز مطلوبی سوی محجوب شد (۴۲۰۰)
شعله آوردهست شور و اشتیاق
دل پی محبوب اما در فراق
این همه شد از طلب ای نیکنام
پس بدان در شِش ز دهرت چیست کام
بسیار عالی و روان بیت 4178 بازی ات از پیش در بازندگی است منظور از بازی و بازندگی یعنی اینکه اگر در این دنیا به بی نهایت وصل نشی بیهوده خواهی بود یا منظور دیگه ای هستش؟